جدول جو
جدول جو

معنی سفره پرداز - جستجوی لغت در جدول جو

سفره پرداز
(نَ / نُو تَ / تِ)
شخص بسیارخوار که سفره را از خوردنی خالی کند. (آنندراج) (مجموعۀ مترادفات ص 63) :
سفره پردازلبلبوخواری
روده پرساز معده انباری.
ملافوقی یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاره پرداز
تصویر چاره پرداز
کسی که از عهدۀ درمان دردی یا اصلاح امری برآید، چاره گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهره پرداز
تصویر چهره پرداز
صورتگر، نقاش
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
چاره گر. علاج گر. کسی که علاج دردی یا اصلاح امری کند:
جهان را در این آمدن راز بود
که شاه جهان چاره پرداز بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اُ)
پردازندۀ چهره. چهره آرا. رخ پرداز. رخساز. مصوّر. (غیاث اللغات). مصور و صورتگر را گویند. رنگ آمیزنده. (برهان). نقاش. (یادداشت مؤلف) ، کنایه از آفتاب است.
- چهره پرداز بهار،کنایه از آفتاب بهاری است:
این چه رخسارست گویا چهره پرداز بهار
آب و رنگ صد گلستان صرف یک گل کرده است.
صائب.
- چهره پرداز جهان، کنایه از آفتاب است یکی چون آفتاب پرورش دهنده عالم است و دیگر چون تا آفتاب طالع نشود همه الوان و صور در خفا باشد و همین که ظاهر و طالع شد همه ظاهر میگردند پس گویا چهرۀ جهان ساخته وپرداختۀ اوست. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چهره پرداز
تصویر چهره پرداز
صورتگر مصور نقاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهره پرداز
تصویر چهره پرداز
((~. پَ))
صورتگر، نقاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چهره پرداز
تصویر چهره پرداز
گریمور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویرگر، چهره نگار، رسام، صورتگر، نقاش، نقشبند، نگارگر، مصور
فرهنگ واژه مترادف متضاد